loading...
اخبار حوادث

برترین ها: به تازگی در توییتر کاربران چالش جالب با موضوع دیالوگ های کلیشه ای و یا سکانس های تکراری به راه انداخته اند، دیالوگ ها و صحنه هایی که برای همه ما آشنا است و به وفور خصوصا در سریال و فیلم های ایرانی از آن ها استفاده شده است. شما هم می توانید در قسمت نظرات در این چالش شرکت نمایید.

1. مرد عصبانی: مگه شهر هرته؟ مملکت قانون داره.

2. مادر چای می آورد: پدر و پسر خوب با هم خلوت کردین.

3. بچه تازه بالغ: بابا! من کی ام؟ من چی ام؟

4. پدر داماد: خب دیگه... بریم سر اصل مطلب.

5. پرستار نابازیگر: داد نزن آقا... اینجا بیمارستانه.

6. سریال کره ای: چطور جرات میکنی؟

 

امروز ناهار آبگوشت داشتیم

طبق معمول منو و داداشم سر استخون قلم ، دعوامون شد !

… مامان از تو آشپزخونه داد میزنه :

چتونه خونه رو گذاشتید رو سرتون

مگه شما سگید که بر استخون دعوا میکنید ؟

صد بار گفتم استخونا برا باباتونه !!

ما تو خونمون سینه خیز میریم تا سماور که کسی نفهمه

اگه یکی بفهمه ، یه سینی چای رفته تو پاچمون !

.

.

.

با دوستم جناق شکستیم

تو ده ثانیه بردم

نکبت میگه قبول نیست من حواسم نبود !

آخه الدنگ مگه اول قراره آلارم بزنه !؟

 اگه دیوید بکام اسم پسرش را می ذاشت ایام، صداش می کردند ایام بکام، حال می کرد!
 

 این کتابای ریاضی آسون ترین مثال هارو خودش حل می کرد بعد دیدین سخت ترین مساله ها رو میذاشت ما حل کنیم ؟!



 اولین بار که تو عمرم تقلب کردم ؛ سال اول ابتدایی ؛ امتحان ریاضی: پیس پیس (خطاب به جلوییم) گردی عدد 9 سمت چپشه یا راستش؟ جلوییم: چپ! من : چپ کدوم طرفه؟!... همچین اسکلایی بودیم ما !

 

مـــــــــــــــــــــــن هــــــــــــــــــمــــــــــــین الان زن میخوام

 

 

 

بیـــا بغلــــــم کصـــافـــــط

 

موقع خواب : بابام : گوشیرو کجا گذاشتی؟

مامانم : بالا سرت ! بابام : چرا بالا سر خودت نذاشتی؟

مامانم : چونکه سرطانزاست ….. !

یعنی عشق میچکه ها !

مجله یکشنبه: نویسنده این ستون یک مرد است، یک مرد واقعی. بنابراین دارد از همین جا به مجموعه خانم ها (شامل دخترها، خانم ها و خانم های مسن) اعلام جنگ می کند.

اینجا واقعیاتی درباره آنها می نویسم و دل خودم و خیلی از مردها را خنک می کنم. دلم می خواهد به جای یک نویسنده هزار نویسنده به نمایندگی از خانم ها علیه ما مردهای واقعی مطلب بنویسند. (البته اگر حرفی برای گرفتن دارند) تا نشان بدهم که سیاهی لشگری بیش نیستند و همچنان یک مرد جنگی از صدهزار بیشتر می ارزد. جدی عرض می کنم...

دختربچه باهوش


دختر کوچولو وارد بقالی شد و کاغذی به طرف بقال دراز کرد و گفت:
مامانم گفته چیزهایی که در این لیست نوشته بهم بدی، این هم پولش.
بقال کاغذ رو گرفت و لیست نوشته شده در کاغذ را فراهم کرد و به دست دختر بچه داد، بعد لبخندی زد و گفت:

هفت صبح:
 
1- حالا همه عکاس و طراح و گرافیست هم نشدین نشدینا، مملکت به نجار، بقال و میوه فروش هم نیاز داره. از ما گفتن بود!

2- آرزو دارم یک بار... فقط یک بار دیگه برگردم به دوران مدرسه ساعت انشاء، بهم بگن موضوع انشاء: هرچه می خواهد دل تنگت بگو...! یا مثلا موضوع آزاد.

اونوخ بجای نوشتن از فواید درخت و درختکاری خیلی حرفا واسه نوشتن داشتم.

3- این آقایون محترم همچین می گن دخترای امروزی آشپزی بلد نیستن، خونه داری بلد نیستن، یکی ندونه انگار خودشون مثل مردای قدیم میرن از صبح کار می کنن تا بوق سگ! بابا شماهارو که باید با بیل ساعت 12 از زیر پتو بیرون آورد.

4- هنوز دروغهایت را در گنجه دارم. گاهی باورشان می کنم و باز عاشقت می شوم!

5- تفاوت را احساس کنید!
شاعر اصفهانی: بدنبالت میام هرجا که باشی
شاعر شیرازی: سر راهت نشینم تا بیایی

از یه دختره پرسيدم : حالت چطوره ؟
گفت :ميجي يوجي !!

اولش فکر کردم داره چيني ژاپني حرف ميزنه
نگو منظورش اين بوده : مرسي ، تو چي..؟
یعنی این دخترا به روح اعتقاد دارن؟؟؟!!!
زبان دخترای امروز
خوشگل = خوجل
خوبی = خوفی
جیگرتو بخورم = جیگلتو بخولم
عشق منی = عجق منی
قربونت برم = قلبونت بلم
چطوری؟ = تطولی؟
چی کار می کنی = چیکال می کنی
سلام = شلام
دختر = دخمل
پسر = پسمل
عزیزم = عجیجم
جون = جونززززززززززز
بی تربیت = بی تلبیت
بی ادب = بی عوض (این یکی درک ربطش کمی مشکل واقعاً)
دوست ندارم = اصنم نِی خوام
نمیدونم = نیدونم(این روزا خیلی می گن!!)

نکته: این چند آیتم همین جوری اند محض خنده، برای اینکه اخم هایتان را باز کنید، کمی بخندید و اگر خوش تان آمد برای رفیق تان پیامک بزنید تا او هم لذتش را ببرد، دلیل خاصی هم نمی خواهد، همین جوری محض خنده...

این چند آیتم همین جوری اند محض خنده، برای اینکه اخم هایتان را باز کنید، کمی بخندید و اگر خوش تان آمد برای رفیق تان پیامک بزنید تا او هم لذتش را ببرد، دلیل خاصی هم نمی خواهد، همین جوری محض خنده...

مجله یکشنبه: این چند آیتم همین جوری اند محض خنده، برای اینکه اخم هایتان را باز کنید، کمی بخندید و اگر خوش تان آمد برای رفیق تان پیامک بزنید تا او هم لذتش را ببرد، دلیل خاصی هم نمی خواهد، همین جوری محض خنده...

*اعتراف یک بنده خدا: وقتی که مضرات سیگار رو توی مجله خوندم خیلی ترسیدم و تصمیم گرفتم دیگه مجله نخونم!

*به بنده خدا میگن آرزوت چیه؟ میگه: آرزوم اینه دکتر بشم از اتاق عمل بیام بیرون بگم متاسفم!

*غضنفر ماشینشو میبره تعمیرگاه و به مکانیک میگه: میشه بوقشو درست کنی!؟


 

محض خنده (3)

مجله یکشنبه:


*یه بار تو یه جمعی بودم مامانم زنگ زد گفت: یه سوالی ازت می پرسم اونجا تابلو نکن! فقط با آره یا نه جواب منو بده! باشه؟ گفتم: باشه. گفت: اوضاع اونجا چه جوریه؟!

*بنده خدا میره قهوه خونه میگه یه فنجون قهوه چنده...؟ طرف میگه پونصد. رفیق مون می پرسه شکرش چنده...؟ او هم میگه مجانیه. ایشون هم میگه پس 2 کیلو شکر بده!

*بنده خدا می ره امتحان گواهی نامه بده. چندبار رد میشه. بعد تو راه پلیس جلوش رو می گیره. می گه گواهی نامه! اون هم میگه دادین که می خواین؟
هفت صبح:

1- یادتونه سر کلاس تخته پاک کن رو خیس می کردیم می کشیدیم رو تخته فکر می کردیم خیلی تمیز شد بعد که تخته خشک می شد می دیدم چه گندی زدیم...! الان همین حس رو نسبت به زندگی دارم

2- دوس دارم یه روز آنقد پولدار بشم که وقتی رانی می خورم؛ اون تیکه آخر آناناس که ته قوطی گیر می کنه واسم مهم نباشه!

3- بعضی آدما آنچنان گنج های بی بدیلی هستن که باید حتما دفنشون کنی!

4- کاربردهای مختلف «مردن» در فرهنگ بیانی ما:

برو بمیر: برو گمشو!
بمیرم برایت: خیلی دلم برایت می سوزد!
می میرم برایت: عاشقتم!
می مردی؟: چرا کار را انجام ندادی؟
مردی؟: چرا جواب نمی دهی؟
نمردیم و...: بالاخره اتفاق افتاد!
مردیم تا...: صبرمان تمام شد!
مرده: بی حال!
مردنی: نحیف و لاغر!
مردم: خسته شدم!
بیست و سه موقعیتی که سینماو تلویزیون ایران بدون آنها نمی‌دانستند چه کار کنند
 
 


 برترین ها : بیست و سه موقعیتی که سینماو تلویزیون ایران بدون آنها نمی‌دانستند چه کار کنند
 
1. –آخه...
- دیگه آخه نداره!
 
2. طرف دارد از در خارج می‌شود.دوستی(نامزدی/همسری) صدایش می‌کند: جعفر ( یا قلی یا محسن یا بهزاد یا فروغ ...) طرف برمی‌گردد (حالا یا می‌گوید "چی؟" یا نمی‌گوید) بعد اون دوست ساکت می‌شود و زیر لبی می‌گوید :هیچ چی.
 
فکر میکنم اکثر شما دست‌کم یک‌بار، نشان عاشقی یا همون قلب تیرخورده رو دیدید. همون تیری که کوپید Cupid پرت می‌کنه و اگه بخوره بهتون عقل و دلتون قاطی میشه و این توهم براتون به وجود میاد که عاشق شدین:

 

 طنز نوشته های جالب و خواندنی

 

ما بچه بودیم یه بازی بود به نام :

«همه ساکت بودند ناگهان خری گفت» …

صد برابر پلی استیشن ۳ لذت داشت !

.

.

.

خدایا

مارو ببخش که در کار خیر

یا “جار” زدیم…

یا “جا” زدیم…

.

.

.

تا حالا دقت کردین چقدر حرص آوره که سر غذا

دقیقا اون چیزی رو بر میدارن که تو کلی تو ذهنت واسش نقشه کشیده بودی 

.

.

.

امروز رفتم از دستگاه خودپرداز پول بگیرم مبلغ رو زدم ۵۰۰۰۰ تومان .

یه ده هزار تومنی داد! سه تا پنج هزار تومنی داد!

پنج تا دو هزار تومن داد! پونزده تا هزاری!

یه لحظه دلم واسه دستگاه سوخت،نزدیک بود پولو برگردونم تو دستگاه!

طفلی خودشو کشت ۵۰ تومن منو جور کرد!

.

.

اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟