جانا ز دست عشق تو ، یک دم نباشد راحتم / هر شب خیالت را کشم ، ای ماه تابان در برم .
*************************
کاش ریسمان محبتمون روزی یکبار پاره بشه تا با هر گره زدن فاصلمون کمتر بشه !
******************
آنگاه که آوار تنهایی روحت را در هم شکست ، گوشه ی قلبت را بنگر ، من آنجا به انتظارت هستم .
*****************
ترسم که تو هم یار وفادار نباشی / عاشق کش و معشوق نگه دار نباشی / من از غم تو هر روز دوصد بار بمیرم / تو از دل من هیچ خبر دار نباشی .
میدونی چرا غروب همیشه سرخه ؟ چون هر وقت میبینه چقدر دوست دارم ، حسودیشون میشه !
*******
زیبا ترین حکمت دوستی به یاد هم بودن است نه در کنار هم بودن .
2. پرسید که چرا دیر کرده است ؟ خندیدم و گقتم : او فقط اسر من است. تنها دقایقی چند تاخیر کرده است . گفتم : امروز هوا سرد بوده است شاید موعد قرار تغیر کرده است . خندید به سادگیم و گفت : احساس پاک تو را زنجیر کرده است. گقتم : از عشق من چنین سخن مگوی , گفت : خوابی سالهاست دیر کرده است . در آینه به خود نگاه میکنم آه عشق تو عجب مرا پیر کرده هست, راست گفت آینه که منتظر نباش او برای همیشه دیر کرده است .
3. زندگی یعنی قدر لحظه ها را دانستن , زندگی بهانه ای برای شاد بودن است , زندگی تان پر بهانه باد , زندگی یعنی لبخندی که محو می شود , اشکی که خشک میشود و یادی که باقی میماند و فراموش نمیشود .
منبع : www.irsms4u.persianblog.ir
4. دیگران را ببخش نه به این خاطر که آنها سزاوار بخشیدن تو هستند بلکه به این دلیل که تو سزاوار آرامشی .
منبع : www.irsms4u.persianblog.ir
5. بزرگترین آرزوی من کوچک ترین نگاه توست , بزرگترین غم من آخرین نگاه توست .
منبع : www.irsms4u.persianblog.ir
6. دوستی فصل قشنگیست پر از لاله سرخ , دوستی تلفیق شعور من و توست , دوستی رنگ قشنگیست به رنگ خدا , دوستی حس عجیبیست میان من و تو .
منبع : www.irsms4u.persianblog.ir
7. خواستم زیبا گلی را زینت خاطر کنم دیدم اندر خاطرم جز تو گلی زیبا نبود .
منبع : www.irsms4u.persianblog.ir
8. از خدا پرسیدم چی دوست داری ؟ گفت سخاوت , دیوانه گفت حماقت , غم گفت : ملامت , کوه گفت : صلابت , معشوق گفت : نگاهت , فدای تو که گفتی : رفاقت ؟
منبع : www.irsms4u.persianblog.ir
9. دوست دارم شب را با غم سر کنم , دفتر از اشک چشانم تر کنم , نام این دفتر نهم دیوان عشق , عشق را عنوان این دفتر کنم .
منبع : www.irsms4u.persianblog.ir
10. یک روز رسد خوشی به اندازه کوه , یک روز رسد غمی به اندازه دشت , افسانه زندگی چنین است گلم , در سایه کوه باید از دشت گذشت .
کاش میشد با تو بودن را نوشت / تا که زیبا را کشم بر هرچه زشت / کاش میشد روی این رنگین کمان / می نوشتم تا ابد با من بمان .
**************
کاش میشد در سایه ی مژگانت ، لحظه ای به تماشای دریای خوشرنگ چشمهایت می نشستم .
*****
دیگر بهار در سبد روزگار نیست / دیگر قرار نیست ، نه دیگر قرار نیست / شادم که زود می گذرد شادیم ، ولی / غم می خورم که هیچ غمی ماندگار نیست .
*********
وصل تو کجا و من مهجور کجا / دردانه کجا ، حوصله ی مور کجا / هرچند ز سوختن ندارم باکی / پروانه کجا و آتش طور کجا .