loading...
اخبار حوادث
محمد حسين رستگار
     
مخصوص نظراندازدرمنظره شيراز                              همواره بعز و ناز ، نازديده گل احمد
حقا كه سزاوار است نازد به همه كشور                       چون شاهجراغش هست سالار و سرور
 
شيراز مركز شكوفايي تمدن و فرهنگ اصيل ايراني است . شيراز محضر نوابغ علم و ادب ، بزرگان حكمت و معرفت است . شيراز تربت حافظ و زيارتگه رندان جهان است . شيراز ، گلستان بي خزان سعدي است . شيراز خاستگاه مشايخ و عرفاي بزرگي است كه اشتهار بعضي از آنان فراتر از نام ايران است . شيراز به بركت وجود مبارك حضرت احمدبن موسي الكاظم ( ع ) نگين درخشان استان فارس است و در زبان يوناني و زبان هاي اروپايي Persia  كه معرب آن پارس است به تمام ايران گفته مي شود . اينجا بزرگان حكمت و شرف و شاهدان طريق معرفت آرميده اند . شيراز ديار ملاصدرا و شيخ عبدالله خفيف ( شيخ كبير ) روزبهان و شاه داعي الي الله و با باكوهي ، سعدي و حافظ و اهلي و عرفي و قاآني و فرصت و وصال و شوريده است . شيراز شهر عشق و ذوق و هنر ، مهد پرورش  انديشه هاي عارفانه و شاعرانه است .
شيراز جنت مكان به القاب شريف و زيبا مزين است . دارالفضل ، دارالسلام ، دارالملك و دارالعلم و دارالولايه از اين نمونه اند و اينها همه بركت حضور فرزندان موسي بن جعفر است . شيراز شهر راز است ، آنجا كه همه براي رسيدن به قرب الهي به راز و نياز مشغولند .
ملك الشعراي بهار مي گويد :
بود آيا كه دگر بار به شيراز رسم                              بار ديگر به مراد دل خود باز رسم
هست راز ازلي در دل شيراز نهان                          خرم آن روز كه كس بر سر آن راز رسد
بر سر مرقد سعدي كه مقام سعد است                       بسته دست ادب و جبهه قدمساز رسم
همت از تربت حافظ طلبم و از مددش                       مست و مستانه بخلوتگه اعزاز رسم
عظمت و زيبايي شهر شيراز چنان جذاب و دلربا بوده است كه بارها به عنوان پايتخت كشور پهناور ايران برگزيده شده است . دارالعلم شيراز همواره مهد پرورش عالمان و دانشمندان بوده است .
 
شيراز محل ظهورجلوه هاي هنر و انديشه است . سرزمين پهناور فارس بخوصص شيراز ، از ديرباز پذيراي هنر مقدس كتابت بوده است . آثار كتبيه هاي زمان هخامنشيان و ساسانيان بخصوص در مجموعه با ارزش تخت جمشيد حكايت از ذوق هنرمندان نگارشگر و حكاك آنها است . با ظهور انوار ملكوتي اسلام ، فارسي ها و شيرازيان مسلمان در نيكونگاري قرآن كريم علاوه بر ترويج هنر كتابت ، خدمات شايان توجهي به اسلام نمودند كه اگر تنها به نام علي بن مقله اكتفا شود ، براي افتخار فارس و شيراز بس است . وصال كه در ادبيات ، حكمت الهي ، مباني رياضي و موسيقي سر آمد بود ، هفت نوع خط را به اسادي مي نوشت و تاليفات او بالغ بر ده جلد مي شود . 67 جلد قرآن و 700 دعوات با انواع خطوط در نهايت زيبايي نوشته كه زينت بخش موزه هاي ايران وجهان است . شيراز در تمام ادوار تاريخي ايران يكي از مراكثر هنر نقاشي بوده ودر اين شهر هنر نقاشي ايران به كمال رسيده است . نقوش زيباي تخت جمشيد ، نقش رستم و ديگر آثار باقيمانده پيش از اسلام حكايت از توانمندي ، لطافت و ظرافت اين هنرمندان مي كند . طرح و نقاشي فارسيان بر قالي و گبه هاي فرش هاي ايراني امتياز مرغوبيت آن در بازارهاي جهاني است . نقاضان هنرمند شيرازي با آفرينش آثاري جاويدان هنر نقاشي ايران را بخصوص پس از اسلام گسترش دادهو سهم بسزايي در تكامل نقاشي ، مينياتورسازي و تذهيب داشته اند كه آثار گرانبهاي آنان در موزه و نقاشخانه هاي ايران وجهان همچون چراغ هاي فروزان روشني بخش راه دانش پژوهان است . وجود دانشگاه هاي معتبر كشوري و جهاني شيراز را قطب علم و دانش نموده است . در اين ميان ، دانشگاه بين المللي شيراز با داشتن دانشكده هاي مختلف در زمينه علم وهنر ، ده ها كتابخانه تخصصي و هزاران دانشجو و هيئت علمي ، چاپ و انتشاران بين المللي و دارا بودن مراكز بزرگ و متعدد پژوهشي خاورميانه ، ضمن تهيه و توزيع آخرين يافته هاي علمي در تبادل با دانشگاه هاي معتبر جهان از نقش آفرينان علم و دانش است . وجود كتابخانه هاي معتبر و بزرگ در شيراز با هزاران نسخ خطي نفيس كه سابقه تاسيس آن به قرن چهارم هجري باز مي گردد ، از افتخارات شيراز پايتخت فرهنگي ايران است . در زمينه چاپ و نشر ، نخستين روزنامه نگار ايراني " ميرزا صالح شيرازي " از اين ديار برخاسته و اولين ناشر ايراني " ملك الكتاب "  تاجر معروف شيرازي بوده است . اكنون هم با وجود نشريات و روزنامه هاي پر تيراژ و چاپخانه هاي معظم ، شيراز در زمينه نشر و توزيع در محدوده منطقه جنوب كشور ايران و حتي خارج از كشور سرآمد مطبوعات ايران است .
 
نژاد و زبان مردم شيراز
نژاد :
مردم شيراز اصالتي آريايي دارند و در اصل پارسي هستند و با آنچه هرودت در مورد مردم پارس باستان تعريف مي كند ، به طور كامل برابري مي كند . بيشنر شيرازي ها لاغر اندام ، متوسط القامه ، سبز چهره و داراي چشمان سياه و صورتي گرد و موهايي سياه و خرمايي هستند .
در پي يورش ويرانگرانه ي اسكندر به پارس ، شهر پاسارگاد ويران گرديد و مردم پارس مجبور به سكونت و ساخت شهراصطخر( استخر ) شدند ، اما در پي يورش اعراب مسلمان ، شهر شيراز رونق يافت و رفته رفته اصطخر رونق خود را از دست داد و مردم در عهد ابوكالنجار به طور كامل به شيراز نقل مكان كردند .
با شهر نشيني اعراب در شيراز و جداي آنها از بيابانگردي ، آميزش آنها با مردم شيراز و پذيرفتن فرهنگ مردم شيراز تسرعي گرديد كه از لحاظ زباني و سجاياي اخلاقي به اشتراك دست يافتند . در ادوار بعد نيز با وجود حمله بنيان كن مغول و تدبير اتابكان و يورش تيمور چندان خسارتي به مردم شيراز وارد نيامد .
 
زبان :
زبان زبان مردم شيراز فارسي است ، ولي با تفاوت لهجه و اين شيوه سخن گفتن در طرز بيان و شيريني و شيوايي آن مورد توجه مردم ساير نقاط ايران است . شيريني و شيوايي آن مورد توجه مردم ساير نقاط ايران است . شيريني گفتار مردم شيراز در سخن سخنوران آن نيز نمود يافته است ، تا جايي كه سعدي و حافظ با اين زبان شهرت جهاني يافته اند و حتي بعضي زبان ادب فارسي امروز را زبان سعدي مي دانند.
 

به تعبير سعدي :
هر متاعي زمعدني خيزد
         شكر از مصر و سعدي از شيراز
نه تنها اديبان و سخنوران به شيريني و فصاحت كلام شهره اند ، بلكه مردم عامي اين خطه در تخفيف كلمات و اداء جملات هر شنونده اي را به وجد مي آورند . ادوارد بر اولن لهجه شيرازي ها را يكي از خالص ترين و خوش آهنگ ترين لهجه هاي ايران مي داند . لارنس لاكهارت ، آهنگ و لحن صداي شيرازي ها را بسيار دلنشين مي داند .
شيرازي ها سعي زيادي در درست تلفظ كردن واژه هاي عربي و فارسي دارند ، بنابراين تلفظ آنها اغلب مورد تقليد و استشهاد قرار مي گيرد . شيرازي ها به جاي ضمير اشاره " آن " از لفظ " او " اسفتاده مي كنند و يا حركت " آ " در   " را " علامت مفعولي مي گرددو تبديل به " او " مي شود ، مانند : كتاب را آوردي ؟ تبديل به : كتابو آوردي ؟ مي شود و يا براي معرفه كردن اشياء و اشخاص حركت " آ " تبديل به " او " مي گردد  . مانند : كتاب ، كتابو ، كاسه ، كاسو و در اشخاص آقا ، آقو ، كاكا ، كاكو .
در شيراز هنوز مردم محله هاي قديمي تر بيشتر به لهجه شيرازي سخن مي گويند تا بقيه مردم ، مثلاً لهجه كسبه و اهالي دروازه سعدي ، لب آب ، دروازه قصاب خانه ، دروازه شاه داعي الله و ... تفاوت آشكاري با لهجه اهالي و كسبه نقاط ديگر شهر دارد .در ذيل به برخي كلمات در اين لهجه اشاره مي كنيم:
 
Asiov   آسيو= آسياب  Barikallo باريكلو= بارك الله   Bor0 baloبرو بالو= برو بالا  Bovoبو=بابا، پدر  Bune بونه- بهانه  Tarof تارف= تعارف   Towe توه= تاوه، تابه   Towidan تويدن= تابيدن  Chapow چپ.= چپاول  Dati داتي= دهاتي Atishآتيش= آتش
 

از " شي رازي ايش " تا " شيراز "
گذري كوتاه بر پيدايش شهر شيراز از دوران گذشته تاكنون
شيراز شهر عاشقان ، شهر دانش و هنر ، شهر زيبايي ها تا به امروز روزگار پر فراز و نشيبي را پشت سر گذاشته است و اما حكات شيراز :
نخستين چيزي كه از شيراز مي دانيم اين است كه " شيراز "  نام فرزند تهمورس ( از پادشاهان سلسله پيشداديان ) بوده كه شهر شيراز را تاسيس كرده و نام خود را روي آن گذاشته است . زكرياي قزويني در كتاب " آثار البلاد و اخبار العباد " نام اين شهر را برگرفته از نام شيراز ، فرزند تهمورس مي داند . به روايتي ديگر نام اين ديار ، " شهر راز " بوده كه به اختصار " شيراز " و " شيراز " خوانده شده است .
" ابن حوقل " جغرافيدان مسلمان سده چهارم هجري ، دليل نامگذاري شيراز را شباهت اين سرزمين به شكم شير مي داند ، چرا كه به گفته او خواربار از برخي مناطق به شيراز حمل مي شده ،ولي آز آنجا چيزي به جايي ديگر نمي بردند . بنا به نوشته كتاب " صورالاقاليم " ، شيراز را به دليل وجود دام هاي بسيار در دشت هاي پهناور ، " شيرساز " ناميده اند .
در مجله يغما به تاريخ خرداد سال 1338 خورشيد ، در باره واژه شيراز چنين آمده است : " شير به معني شهر و راز در زبان اوستايي راز و در بپلوي و فارسي راز است و در كل به معني شهر راز مي باشد "
شيراز واژه اي پارسي است و بر خلاف باور برخي از جغرافيدانان مسلمان ، تاسيس اين شهر به قرن ها پيش از ورود اسلام به ايران باز مي گردد ، به گونه اي كه پيشينه آن را مي توان به هزاره هاي سوم پيش از ميملد نسبت داد . كهن ترين اثر نوشتاري كه نشان دهد شيراز در چه زماني بنا شده است ، مربوط به گل نبشته هاي هخامنشي است كه به وسيله " جرج كامرون " در سال 1314 خورشيدي يافت شد و واژه " شي رازي اش " را نشان مي دهد .
شيراز ، در محل تقاطع مهمترين راه هاي ارتباطي شمال به جنوب و شرق به غرب كشور است و اين موقعيت در دوره هاي پيش از اسلام شاخص تر بوده ، چرا كه در دوران هخامنشيان ، شيراز بر سر راه شوش ( پايتخت هخامنشي ) به تخت جمشيد و پاسارگاد قرار داشته و در دوران ساسانيان نيز راه ارتباطي شهرهاي بسيار مهم آن دوران چون بيشاپور ، گور و استخر بوده است ، همچنين به دليل حاصلخيزي و خوش آب و هوايي شيراز مي توان نتيجه گرفت كه اين شهر هرگز خالي از آبادي و سكنه نبوده است .
وجود آثار قديمي مانند قصر ابونصر در حوالي شيراز كه پيشينه آن به دوره اشكانيان مي رسد و نقوش بر جسته برم دلك ( در چند كيلومتري شرق قصر ابونصر ) ، كه از آثار دوره ساساني است و قلعه بزرگ بندر ( فهندر ، پهندر ، كهندژ ) در سمت شرق تنگ سعدي وچند نقش برجسته در گويم حدود 25 كيلومتري شمال باختري شيراز و همچنين پيدا شدن سكه هايي در حفاري هاي قصر ابونصر ، كه بر آنها با خط پهلوي نام شيراز نقش بسته است ، همگي بر وجود شهر يا بلوكي به نام شيراز در همين محل در دوران پيش از اسلام دلالت دارند .
فردوسي ، استاد حمسه سراي توسي ، در شاهنامه حكايت از وجود شهر شيراز در روزگار هخامنشيان دارد :
" سر هفته را كرد آهنگ ري                                              همه ره به آرامش و رود ومي
دو هفته در اين شهر بخشيد مرد                                           سوم هفته آهنگ شيراز كرد
هيونان فرستاد چندي زري                                                 سوي پاري ، نزديك كاووس كي "
و همچنين در شاهنامه هنگام فرمانروايي بهرام كه او را اردوان بزرگ مي خوانده اند ، نام شيراز را به ميان آمده است :
" چو بنشست بهرام زارشكانيان                       ببخشيد گنجي به ارزانيان
ورا خواندند اردوان بزرگ                             كه امز ميش بگسست چنگال گرگ
ورا بوده شيراز تا اصفهان                             كه داننده اي خواندش مرزمهان
به استخر بد بابك از دست اوي                       كه گيتي خروشان بد از دست اوي "
كتاب هاي شيراز نامه زركوب شيرازي و فارسنامه اين بلخي ، نام نخستين كسي كه به عنوان سازنده شهر شيراز پس از اسلام آمده ، " محمد بن يوسف ثقفي " است كه در سال 72 خورشيدي ( 74 قمري ) در 54 تا 60 كيلومتري جنوب استخر ، اين شهر را ساخته و روز به روز بر اهيمت آن افزوده تا آنكه بيشتر مردم استخر جلاي وطن كرده و در شيراز اقامت گزيدند .
دويست سال بعد ، پس از شكست " علي بن حسين بن شبل " فرمانروايي فارس به دست " يعقوب ليث صفاري " افتاد . در سال 248 خورشيدي ( 255 قمري ) و پس از در گذشت وي ، برادرش " عمروليث صفاري " به حكومت رسيد . در زمان او شيراز رونق بيشتري يافت و به دليل موقعيت سياسي - نظامي از اهميت زيادي برخوردار شد . مسجد جامع عتيق شيراز از آثار ساخته شده به فرمان او در سال 273 خورشيدي ( 281 قنري ) است كه بعدها در دوران شيخ ابواسحاق اينجو ، بناي خدايخانه در آن ساخته شد .
در سال 328 خورشيدي (338 قمري ) " عضدالدوله ديلمي " به فرمنروايي رسيد . شيراز در زمان فرمانروايي او از رونق تجاري ، آباداني و موقعيت علمي خوبي بهره مند شد . به دستور او بيمارساني به نام بيمارستان عضدي در شيراز تاسيس شد كه اكنون از بين رفته است . در سال 353 خورشيدي ( 363 قمري ) به دليل كمبود جا " امير عضدالدوله فنا خسرو "  در بيرون دارالسلام و در نيم فرسنگي ( حدود 3 كيلومتر ) جنوب شيراز در حد فاصل آبش خاتون و قصر ابونصر شهري از نو بنا كرد و آن را " گرد فنا خسرو " يا " خسرو گرد "  ناميد و در آن بازار بزرگي به نام " سوق الامير "  ايجاد نمود . بناها و آثار اين شهر به كلي از ميان رفته است . در شيراز نامهكه بين سال هاي 722-721 خورشيدي ( 744-743 قمري ) تاليف شده ، آمده است : " از اين شهر اثري نيست ولي حاليه دهات پايين آن را شيب بازار گويند . "
در زمان عضد الدوله ، شيراز داراي هشت دروازه به نام هاي استخر ،سلم ، كوار ، فهندژ ، شوشتر ، غسان ، منذر و بند آستانه بوده است . محل دروازه ها يعني دروازه استخر ( دروازه اصفهان ) ، سلم ( دروازه شاه داعي ) ، دروازه كوار ( دروازه قصابخانه ) ، دروازه فهندژ ( دروازه سعدي ) ، دروازه شوشتر ( دروازه كازرون ) ،غسان ( دروازه باغشاه ) ، دروازه منذر ( دولت ، كل شيخ ابوذرعه – منتهي اليه خيابان لطفعلي خان زند ) ،دروازه بند آستانه ( بيضا – كل مشير كنوني ) كاملا مشخص است . او در خارج از دروازه استخر و در بيرون شهر گنبدي ساخت كه به گنبد عضد معروف شد و نام كنوني آن گهواره ديد است . وي همچنين سد محكمي روي رود كر ساخت كه به " بند امير " مشهور است . بناي نخستين بقعه علي بن حمزه ( ع ) و دروازه قرآن از ساخته هاي امير عضدالدوله ديلمي است .
پس از گذشت عضد الدوله در سال 361 خورشيدي ( 372 قمري ) ، " ابوكاليجار " پسر عضدالدوله مقلب به صمصام الدوله به حكومت رسيد او باروي شيراز را بنا نموده و آن را مستحكم كرد ، ويرانه هاي استخر را هموار و در آنجا كشاورزي را رايج نمود .پس از گذشت ابوكاليجار در سال 427 خورشيدي ( 440 قمري ) ، بنا به وصيت او "ابومنصور فولاد ستون   " به حكومت فارس رسيد . 8 سال بعد يعني در سال 435 خورشيدي ( 448 قمري ) ، طوايف شبانكاره كه در نواحي شرقي فارس حكومتي تاسيس كرده بودند ، به مبارزه با فولاد ستون برخاسته و وي را اسير و زنداني كردند و" فضلويه شبانكاره " به حكومت رسيد .
از آن پس ، فارس تا ظهور سلجوقيان در تصرف طوايف شبانكاره بود تا اينكه در همان سال 435 خورشيدي ، " قاوورد" برادرزاده سلطان طغرل سلجوقي ، حاكم كرمان ، با فضلويه نبرد كرد ، او را شكست داد و فارس را تصرف نمود . فضلويه با فرستادن هديه هايي براي قاورد ،رضايت پادشاه را براي مالكيت فارس جلب كرد و پس از آن براي آباداني وبازسازي ويراني هاي اين منطقه كوشيد .
پس از فضلويه و تصرف دوباره سپاهان سلجوقي در سال 452 خورشيدي ( 465 قمري ) ، " ركن الدين خمارتكين "  به حكومت رسيد و پس از آن در سال 456 خورشيدي ( 470 قمري ) سلطان ملك شاه ، " توران شاه " فرزند قاوورد را به حكومت رساند .
در زمان سلجوقيان بيشتر به زد و خورد و جنگ گذشت و فرمانروايان به آسايش مردم اهميتي ندادند و تنها فرمانروايي به نام " اتابك قراچه " در شيراز مدرسه اي در نزديكي مسجد جامع عتيق و باغ تخت قراچه ( باغ تخت كنوني ) ساخت و تا حدودي به آبادي شيراز افزود . سلجوقيان 85 سال ( تا سال 527 خورشيدي ) بر فارس فرمانروايي كردند و با سرپيچي          " سنقر بن مودود " ملقب به " اتابك مظفر الدين " خاندان ديگري در فارس به قدرت مي رسند كه " اتابكان سلغري " ناميده مي شوند .
در سال 527 خورشيدي ( 543 قمري ) " مظفرالدين سنقر " شيراز را پايتخت خويش برگزيد . او در آباداني شهر كوشيد و مدرسه و مسجد سلغريه را بنا كرد . پس از اول برادرش " اتابك مظفرالدين زنگي " به حكومت رسيد . او كاروانسرايي براي آرامگاه شيخ كبير ابوعبدالله خفيف ساخت . پس از وي در سال 555 خورشيدي ( 571 ) " اتابك تلكه بن زنگي " به حكومت رسيد و در سال 558 خورشيدي (575 قمري ) براي شيراز بارويي بنا كرد .
روزگار اتابكان در فارس با جنگ و خونريزي آغاز شد ، اما در روزگار فرمانروايي " اتابك سعد بن زنگي " روزگار آرامش براي فارس فرا رسيد . او پس از ورود به شيراز ، حصار شهر را دوباره ساخت و مسجد نو را بنا كرد . در سال 615 خورشيدي ( 633 قمري ) فرزندش " ابوبكر بن سعد زنگي " جانشين پدر شد . در زمان او دوران درخشاني در تاريخ شيراز و فارس آغاز گرديد . وي با پرداخت خراج ساليانه سي هزاز دينار زر به دربار مغول و با سياست هاي خردمندانه اش ، فارس را از يورش مغولان محفوظ داشت و حتي از جانب " اوگتاي قاآن " لقب " قتلغ خان " گرفت.
سعدي ، شاغر فصيح شيرازي در روزگار اتابكان مي زيسته است و در زمان فرمانروايي قتلغ خان ، بزرگترين آثار ادبي فارس ، بوستان و گلستان را پديد آورد .
در دوره اتابكان تعداد دروازه هاي شيراز 9 عد بوده است :  دروازه استخر ( دروازه اصهان ) ، دروازه سلم ( شاه داعي ) ، دروازه فسا ( قصابخانه ) ، دروازه باب نو ( سعدي ) ، دروازه كازرون ( كازرون ) ، دروازه دراك موسي يا موردستان ( باغشاه ) ، دروازه دولت ( دروازه منذر ) ، دروازه بيضا ( دروازه بند آستانه ) ، دروازه سعادت . پس از گذشت قتلغ خان ، پسرش "  اتابك محمد بن ابوبكر " جانشين وي شد ولي خيلي زود در گذشت و درسال 641خورشيدي ( 660 قمري )   "  محمد شاه " به حكومت رسيد . محمد شاه در سال 642 خورشيدي ( 661 قمري ) به دستور "  هلاكوخان  " معزول شد و برادر بزرگترش "  سلجوق شاه "  حاكم فارس گرديد . او نيز پس از مدتي به قبل رسيد و پس از او " اتابك آبش خاتون " ، دختر اتابك سعدبن ابوبكر به حكومت رسيد . آبش خاتون با " منگو تيمور " فرزند هلاكوخان ازدواج كرد و به تبريز رفت و در همانجا نيز درگذشت . دترش جسد او را به شيرا آورد و بر فراز آرامگاهش عمارتي بنا كرد . پس از چندي حكومت به دست مغولان افتاد . در سال 704 خورشيدي 0 725 قمري ) حكومت به " ملك شرف الدين محمود اينجو " رسيد . در اين سال به فرمان شاه محمود اينجو والي فارس ، باروي شيراز دوباره بازسازي شد .
به فرمان ايلخان مغول ، شيراز تا سال 731 خورشيدي ( 753 قمري ) در دست حكمرانان آل اينجو بو دو آنگاه به دست آل مظفر افتاد . آخرين حكمران آن اينجو ، ابو اسحاق اينجو بود كه به دست " امير مبارزالدين آن مظفر " در سال 731 خورشيدي كشته شد . در زمان ابواسحاق اينجو خداي خانه مسجد جامع عتيق و باغ جهان نما ساخته شدند ومادرش تاشي خاتون بقعه شاهچراغ را نوسازي كرد .
با مرگ امير مبارزالدين ، شيراز در سال 738 خورشيدي ( 760 قمري ) به دست شاه شجاع افتاد . در زمان او فرصتي براي اهل علم و ادب فراهم آمد ، ولي به دليل سختگيري هاي بيش از اندازه اش اوضاع مردم شيراز بسيار ناگوار شد . به دستور او در سال 745 خورشييدي ( 767 قمري ) برج و باروي شيراز بازسازي شد .
پس از مرگ وي ، پسرش " سلطان زين العابدين " به فرمانروايي رسيد در سال 766 خورشيدي (789 قمري ) " امير تيمور " كه از سمرقند برخاسته بود به بهانه سرپيچي سلطان زين العابدين به شيراز آمد او حكومت شيراز را به دست " شاه بحيي مظفري " داد و شيراز را ترك نمود . در سال 772  خورشيدي ( 795 قمري ) به دليل نافرماني او ، سپاهيان تيمور با دريگر به شيراز لشكركشي كردند ، خاندان آل مظفر را برانداختند وفرزندش ، " عمر شيخ " را به فرمانروايي شيراز منصوب كردند .
 
يكي از مهمترين رويدادهاي آن دوران ، پيدايش بزرگترين شاغر غزلسراي ايران ، خواجه حافظ شيراز است . تيمور چندين بار با حافظ ملاقات داشته است كه اين ملاقات تاريخي را دولت شاه چنين نقل مي كند :
تيمور به حافظ مي گويد : " من اكثر ربع مسكون را با اين شمشير مسخر ساختم و هزاران ولد و ولايت را ويران كردم تا سمرقند و بخارا كه وطن مالوف و تختگاه من است را آبادان و مفتخر سازم . { آنگاه } تو به يك خال هندوي ترك شيراز ، سمرقند و بخاران ما را مي فروشي . چنانكه در اين بيت گفته اي :
اگر آن ترك شيرازي به دست آرد دل ما را 
به خال هندويش بخشم سمرقند و بخارا را
خواجه حافظ زمين ادب را بوسه داد و گفت : اي سلطان عالم از آن بخشندگي است كه بدين روز افتاده ام . " تيمور از اين سخن خوشنود مي شود و به حافظ اكرام و احترام مي گذارد .
در سال 832 خورشيدي ( 875 قمري ) حكومت فارس به دست " امير جهانشاه قراقويونلو " افتاد و تا سال 847 خورشيدي ( 872 قمري ) در اختيار بزرگاني از تركمانان قراقويونلو بود . پس از كشته شدن امير جهانشاه به دست           " اوزون حسن " ، حكومت به دست شاهزادگان قراقويونلو افتاد و تا سال 882 خورشيد ( 909 قمري ) ادامه يافت . در فاصله سال هاي 849 تا 856 خورشيدي ( 874-882 قمري ) " سلطان خليل " فرزند اوزون حسن فرمانرواي فارس بود كه در بزرگداشت هنرمندان و دانشمندان بسيار تلاش نمود .
شاه اسماعيل صفوي در سال 882 خورشيدي شيراز را تصرف كرد و حكومت به دست " الياس بيگ ذوالقدر " افتاد . پس از چندي " خليل سلطان ذوالقدر " فرمانروايي را در دست داشت تا اينكه در سال 974 خورشيدي ( 1003 قمري )            " الله ورودي خان قوللرآقاسي " از جانب شاه عباس فرمانرواي فارس شد . او و فرزندش " امام قلي خان " تا سال 1013 خورشيدي ( 1043 قمري ) نزديك به 40 سال بر فارس فرمانروايي كردند . در زمان امام قلي خان چند بناي ماندگار ساخته شدند ، مانند : مدرسه خان آبش خاتون با " منگو تيمور " فرزند هلاكوخان ازدواج كرد و به تبريز رفت و در همانجا نيز در گذشت . دخترش جسد او را به شيراز آورد و بر فراز آرامگاهش عمارتي بنا كرد . پس از چندي حكومت به دست مغولان افتاد . در سال 704 خورشيدي ( 725 قمري ) حومت به " ملك شرف الدين محود اينجو " رسيد . در اين سال به فرمان شاه محمود اينجو والي فارس ، باروي شيراز دوباره بازسازي شد .
به فمران ايلخان مغول ، شيراز تا سال 731ي خورشيدي ( 753 قمري ) در دست حكمرانان آل اينجو بود و آنگاه به دست آل مظفر افتاد آخرين حكمران آل اينجو ، ابواسحاق اينجو بود كه به دست " امير مبارزالدين آل مظفر " در سال 731 خورشيدي كشته شد . در زمان ابواسحاق اينجو خداي خانه مسجد جامع عتيق و باغ جهان نما ساخته شدند و مادرش تاشي خاتون بقعه شاهچراغ را نوسازي كرد .
با مرگ امير مبارزالدين ، شيراز در سال 738 خورشيدي ( 760 قمري ) به دست شاه شجاع افتاد . در زمان او فرصتي براي اهل علم و ادب فراهم آمد ، ولي به دليل سختگيري هاي بيش از اندازه اش اوضاع مردم شيراز بسيار ناگوار شد . به دستو او در سال 745 خورشيدي ( 767 قمري ) برج و باروي شيراز بازسازي شد .
پس از مرگ وي ، پسرش " سلان زين العابدين " به فرمانروايي رسيد . در سال 766 خورشيدي ( 789 قمري ) " امير تيمور " كه از سمرقند برخاسته بود به بهانه سرپيچي سلطان زين العابدين به شيراز آمد . او حكومت شيراز را به دست " شاه بحيي مظفري " داد و شيراز را ترك نمود . در سال 772 خورشيدي ( 795 قمري ) به دليل نافرماني او ، سپاهيان تيمود بار ديگر به شيراز لشكر كشي كردند ، خاندان آن مظفررا برانداختند و فرزندش ، " عمر شيخ " را به فرمانروايي شيراز منصوب كردند
 
شاه اسماعيل صفوي در سال 882 خورشيدي شيراز را تصرف كرد و حكومت به دست " الياس بيگ ذوالقدر " افتاد . پس از چندي " خليل سلطان ذوالقدر " فرمانروايي را در دست داشت تا اينكه در سال 974 خورشيدي ( 1003 قمري ) " الله وردي خان قوللرآقاسي " از جانب شاه عباس فرمانرواي فارس شد . او و فرزندش " امام قلي خان " تا سال 1013 خورشيدي (1043 قمري ) نزديك به 40 سال بر فارس فرمانروايي كردند . در زمان امام قلي خان چندي بناي ماندگار ساخته شدند ، مانند : مدرسه خان در شيراز ( سال 992 خورشيدي ، 1022 قمري ) ، پل خان روي رود كر در جنوب مرودشت و مدرسه اماميه در محله سنگ سياه ، ملاصدرا در اين روزگار مي زيست و در اواخر عمر خود بنا به درخواست و دعوت امام قلي خان به شيراز بازگشت و در مدرسه خان درس مي داد . امام قلي خان در سال 1013 خورشيدي به دستور شاه صفي به همراه خانواده اش كشته شد .
پس از امام قلي خان حكمراني فارس در دست " نواب ميرزا اشرف جهان " ، " محمد قاسم بيگ " و " الله وردي سلطان " بود تا اينكه در سال 1103خورشيدي ( 1136 قمري ) افعان ها 9 ماه شهر را محاصره كردند و سر انجام به دليل قحطي و شيوع بيماري نزديك به 100 هزار نفر از اهالي شهر از بين رفتند و شيراز به تصرف سربازان محمد افغان در آمد . وي كه تنها بر اصفهان و نواحي اطراف آن فرمانروايي مي گرد ، كمي بعد به دست پسر عمويش به نام " اشرف الغان " در سال 1104 خورشيدي ( 1137 قمري ) كشته شد .
سرانجام " نادر " به عنوان سپه سالار شاه تهماسب دوم در پنج فرسنگي ( حدود 31 كيلومتر ) شمال شيراز ، در جلگه زرقان ، اشرف افغان را شكست داد و در سال 1109 خورشيدي ( 1142 قمري ) وارد شيراز شد و دستور دادد ويراني هاي شهر را بازسازي كنند . او مبلغ 1500 تومانوجه رايج آن زمان براي تعمير بقعه شاهچراغ ( ع ) هديه كرد و قنديلي به وزن 720 مثقال ( 3؛ 3 كيلو ) از طلاي خالص ساخته و با زنجيره نقره در حرم شاهچراغ ( ع ) آويزان كرد .
در سال 1128 خورشيدي ( 1162 قمري ) ، " صالح خان بيات " به دستور " ميرزا محمد حسين شريفي " و از جانب شاهرخ شاه نادري دور تا دور بسياري از مدرسه ها ، مسجدها و خانه هاي شيراز را ديوار كشيد . پس از دست به دست شدن حكومت ، سر انجام در سال 1136 خورشيدي ( 1170 قمري ) صادق خان زند فرمانرواي فارس شد .
پس از او ، در سال 1146 خورشيدي ( 1180 قمري ) ، كريم خان زند پس از برقراري نظم و امنيت در كشور ، شيراز را به عنوان پايتخت خود برگزيد . او به آبادي شهر و آسايش مردم بسيار اهميت مي داد . و بناهاي بسياري در شيراز ساخت مانند : بازار وكيل ، حمام وكيل ، مسجد وكيل ( مسجد سلطاني ) آب انبار وكيل ، ديوان خانه ( جايگاه فرمانروايي و اداره امور مملكت ) ، باغ نظر ( موزه پارس ) ، ارگ كريم خاني ( ارگ سلطنتي ) كه امروزه به مجموعه زنديه معروف هستند ، خيابان زند ، كوشك باغ جهان نما ، كاروانسرا ، مدرسه آقاباباخان و باغ خيرات كه برخي از آنها همچنان پابرجا و استوار هستند . او همچنين ديواري از گچ و سنگ بر پيرامون شهر كشيد و خندقي دورتا دور شهر ايجاد كرد .
كريم خانن زند به دروازه هاي شيراز رسيدگي كرد . پيش از دوره او تعداد دروازه هاي شيراز ده عدد بوده است : دروازه اصفهان ( دروازه استخر ) ، دروازه شاه داعي ( دروازه سلم )، دروازه قصابخانه ( دروازه فاس – دروازه كوار ) ، دروازه سعدي ( دروازه باب نو ، دروازه فهندژ ) ، دروازه كازرون ( دروازه شوشتر دوران آل بويه ) ، دروازه باغشان ( دروازه موردستان يا دراك موسي – دروازه غسان ) ، دروازه دولت ( دروازه منذر قديم و كل شيخ ابوذرعه كنوني ) ، دروازه بيضا ( چهارراه مشير ( كل مشير كنوني ) ، دروازه خاتون ، دروازه جباچي .
كريم خان زند بناي حصار شهر را كوچكتر نمود ، به گونه اي كه 6 دروازه را درون حصار جاي گرفتند و بقيه خارج از حصار ، دروازه هاي درون حصار جاي گرفتند و بقيه خارج از حصار ، دروازه هاي درون حصار ، دروازه اصفهان ، دروازه شاه داعي ، دروازه قصابخانه ، دروازه سعدي ، دروازه كارزرون ، دروازه باغشاه بودند .
كريم خان زند در 11 اسفنده 1157 ( 14 صفر 1193 قمري ) ، در گذشت و همان شب آقا محمد خان قاجار با چهارده تن از نزديكان خود از شيراز فرار كرد و در سال 1164 خورشيدي ( 1199 قمري ) در تهران رسما بر تخت پادشاهي نشست .
پس از كريم خان زند شيراز دچار آشوب و اغتشاش فراواني شد تا اينكه پس از كشمكش هاي فراوان در سال 1168 خورشيدي ( 1203 قمري ) فرمانروايي شيراز به دست " لطفعلي خان زند " افتاد . در زمان او راه هاي شوسه شيراز – بندر عباس و شيراز – بندرلنگه ساخته شدند . سر انجام به دليل خيانت " حاج ابراهيم كلانتر " ، آقا محمد خان قاجار ، " لطفعلي خان زند " راشكست داد و در سال 1170 خورشيدي ( 1206 قمري ) وارد شيراز شد . او دستور داد قبر كريم خان را نبش قبر و جنازه اش را به ترهان منتقل كنند . او همچنين دو ستون سنگي يكپارچه از ارگ كريم خاني ، چندين سنگ مرمر و در خاتم را به تهران برد . آقا محمد خان در سال 1171 خورشيدي ، حاج ابراهيم خان را به فرمانروايي شيراز منصوب كرد و به تهران بازگشت . پس از آن ديوارهاي شهر را كه كريم خان ساخته بود ويران و خندق دور شهر پرشد .
آقا محمد خان ، ابراهيم خان را به وزارت رساند و فتحعلي خان قاجار را والي شيراز كرد . در سال 1177 خورشيدي ( 1212 قمري ) فتحعلي شاه به تهرانرفت و برادرش " حسين قلي ميرزا " را به حكومت شيراز رساند . در زمان وي ، حصاري روي باروي ويران شده شيراز كشيده شد . حسين قلي ميرزا عليه برادر خود قيام كرد و خيلي زود سركوب شد . پس از آن در سال 1179 خورشيدي ( 1214 قمري) فتحعلي شاه ، فرزند خود " حسينعلي ميرزا فرمانفرما "را حاكم فارس خواند و چراغعلي خان نوايي را به وزارت فارس رساند .
حسينعلي ميرزا 36 سال حكومت فارس را در دست داشت تا اينكه پس از درگيري هاي بسيار ، در تاريخ 23 شهريور 1220 خورشيدي ( 1257 قمري ) " ناصرالدين ميرزا " وليعهد شد و فرهاد ميرزا را به حكومت فارس منصوب كرد . پس از او فرمانروايي فارس تا پايان سلسله قاجاريه 22 بار دست به دست شد .
در حدود سال 1256 خورشيدي ( 1294 قمري ) و پيش از آنكه حكومت پهلوي آغاز شود ، آرام آرام تغيير شكلي در حكمراني بخش هاي گوناگون كشور به وجود آمد و به تدريج بلديه يا شهرداري كنوني شكل گرفت . نخستين مكان بلديه در شيراز ، در خيابان زند ، كوچه ، كوچه شهرداري و دبيرستان معارف كنوي جاي داشت ." حبيب الله خان حاج قوام ديوان " نخستين شهردار شيراز بود كه در سال 1290 خورشيدي در زمان استانداري " مهدي قلي هدايت " ملقب به فخرالسلطنه ، زمام امور شهرداري را به دست گرفت .
در زمان قاجار بناهاي معروفي به وسيله خاندان قوام الملك شيرازي از بازماندگان ابراهيم خان كلانتر در شيراز ساخته شد ، مانند : مسجد و منزل نصير الملك ( محله اسحاق بيگ ) ، مسجد و حسينيه قوام (

محله بالا كفت )، نارنجستان قوام و منزل زينت الملك ، باغ ارم ، باغ دلگشا ، باغ عفيف آباد ( گلشن ) ، عمارت باغ جهان نما . ميرزا ابوالحسن خان مشير الملك وزير فارس ، مسجد و حسينيه مشير را در محله سنگ سياه و سراي مشير را دل بازار بنا كرد .
سلسله قاجاريه با كودتاي نظامي " رضا شاه " در سال 1304 خورشيدي ( 1343 قمري ) از هم فرو پاشيد و رضا شاه پس از به سلطنت رسيدن ، بسياري از وزيران و سفيران دولت قاجاريه را كه بيشتراز وابستگان خاندان قاجار بودند به استخدام در آورد كه اين ارتباط تا پايان پادشاهي محمد رضا شاه ( فرز
برچسب ها دانشگاه شيراز , باغ ارم , نارنجستان قوام , محله بالا كفت )، نارنجستان قوام و منزل زينت الملك ، باغ ارم ، باغ دلگشا ، باغ عفيف آباد ( گلشن ) ، عمارت باغ جهان نما . ميرزا ابوالحسن خان مشير الملك وزير فارس ، مسجد و حسينيه مشير , دروازه اصفهان ( دروازه استخر ) ، دروازه شاه داعي ( دروازه سلم )، دروازه قصابخانه ( دروازه فاس – دروازه كوار ) ، دروازه سعدي ( دروازه باب نو ، دروازه فهندژ ) ، دروازه كازرون ( دروازه شوشتر دوران آل بويه ) ، دروازه باغشان ( دروازه موردستان يا دراك موسي – دروازه غسان ) ، دروازه دولت ( دروازه منذر قديم و كل شيخ ابوذرعه كنوني ) ، دروازه بيضا ( چهارراه مشير ( كل مشير كنوني ) ، دروازه خاتون ، دروازه جباچي , پل خان روي رود كر در جنوب مرودشت و مدرسه اماميه در محله سنگ سياه ، , بقعه شاهچراغ , الله ورودي خان قوللرآقاسي , حافظ , شاغر غزلسراي ايران ، خواجه حافظ شيراز , امير مبارزالدين , شيراز , ابو اسحاق اينجو , دروازه استخر ( دروازه اصهان ) ، دروازه سلم ( شاه داعي ) ، دروازه فسا ( قصابخانه ) ، دروازه باب نو ( سعدي ) ، دروازه كازرون ( كازرون ) ، دروازه دراك موسي يا موردستان ( باغشاه ) ، دروازه دولت ( دروازه منذر ) ، دروازه بيضا ( دروازه بند آستانه ) ، دروازه سعادت , فارس , استخر , عضد الدوله , استخر ،سلم ، كوار ، فهندژ ، شوشتر ، غسان ، منذر و بند آستانه , لطفعلي خان زند , گنبد عضد , عضدالدوله ديلمي , قصر ابونصر , شي رازي ايش " تا " شيراز " , گذري كوتاه بر پيدايش شهر شيراز از دوران گذشته تاكنون , شيراز شهر عاشقان ، شهر دانش و هنر ، شهر زيبايي ها , Asiov آسيو= آسياب Barikallo باريكلو= بارك الله Bor0 baloبرو بالو= برو بالا Bovoبو=بابا، پدر Bune بونه- بهانه Tarof تارف= تعارف Towe توه= تاوه، تابه Towidan تويدن= تابيدن Chapow چپ.= چپاول Dati داتي= دهاتي Atishآتيش= آتش , سعدي , شيرازي ها , نژاد و زبان مردم شيراز , مخصوص نظراندازدرمنظره شيراز همواره بعز و ناز ، نازديده گل احمد ,
مطالب مرتبط
ارسال نظر برای این مطلب

کد امنیتی رفرش
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟