مرد 28ساله كه مهدي نام دارد متهم است يك سال پيش به اتفاق همدستانش دختري را در كنار پل يادگار امام دزديده و او را مورد آزار جنسي قرار داده است.
شرق: مردي كه متهم است به دختري جوان تعرض كرده در جلسه دادگاه ادعا كرد از ناراضي بودن شاكي از اين رفتار اطلاع نداشته است.
اين مرد علاوه بر يك فقره تجاوز به ربودن 13 زن و مرد نيز متهم است. ، مرد 28ساله كه مهدي نام دارد متهم است يك سال پيش به اتفاق همدستانش دختري را در كنار پل يادگار امام دزديده و او را مورد آزار جنسي قرار داده است.
يك سال پيش دختري جوان وارد بانكي شد و به متصدي شعبه گفت توسط چند جوان ربوده شده است و آنها جلو بانك منتظر هستند تا او پول بگيرد و به آنها بدهد. لحظاتي بعد دختر جوان از بانك بيرون رفت تا به ماموري كه آن نزديكي بود خبر بدهد چه اتفاقي برايش افتاده است اما آن زمان آدمربايان فرار كرده بودند.
بنابراين دختر جوان به كلانتري رفت و جزييات ماجرا را توضيح داد. وقتي ماموران تحقيقات خود را آغاز كردند متوجه شدند دقايقي قبل پليس، جواني به نام امير را بازداشت كرده كه سارق عابربانك اين دختر است. امير از همدستانش جدا شده بود تا پولهاي موجود در كارت شاكي را برداشت كند.
دختر جوان در بازجوييها به ماموران گفت: ساعت هفت صبح بود كه براي رفتن به محل كارم از خانه خارج شدم. كنار اتوبان يادگار بودم كه پرايدي جلو پايم ايستاد. بهجز راننده دو مرد و يك زن در ماشين بودند. كمي كه جلوتر رفتيم مرد جوان چاقويي از پايين پايش بيرون كشيد و به من گفت حركت نكن و هرچه داري بده.
كيفم را از من گرفت و آن را گشت. از من خواست طلاهايم را هم بدهم اما من جواهري همراه نداشتم. كارت بانكم را برداشت و پولهاي نقد و يك زنجير طلا هم كه داشتم گرفت. او رمز كارت بانكم را هم پرسيد و توانست 200 هزار تومان از آن برداشت كند اما وقتي متوجه شد دوميليون و 500 هزار تومان پول در حسابم است عصباني شد و گفت بايد حسابم را خالي كنم و همه پول را به او بدهم.
شاكي ادامه داد: متوجه شدم آن مرد مهدي نام دارد و دوست ديگرش امير و راننده هم سعيد است. زني كه با آنها بود هم فرزانه نام داشت. مهدي كارت بانك را به امير و فرزانه داد تا آنها با همه پول خريد كنند و به من گفت بايد پيش ما بماني تا كارت خالي شود. وقتي آنها از ما جدا شدند مهدي همانطور كه ماشين حركت ميكرد پايپش را بيرون آورد و شيشه كشيد. او ناگهان به من حمله كرد. از او خواهش كردم اين كار را نكند.
گفتم هرچه پول بخواهي به تو ميدهم اما دست از سرم بردار و بگذار من بروم. وقتي به منطقهاي بياباني رسيديم مهدي از سعيد خواست توقف كند و بعد هم از او خواست پياده شود و كاپوت جلو و در صندوق عقب ماشين را بالا بزند. البته پايپ را به سعيد داد تا او هم مواد بكشد و بعد لباسش را درآورد. همه جاي بدنش خالكوبي بود. من فهميدم ميخواهد به من تجاوز كند. التماس كردم اين كار را نكند ولي او مرا به مرگ تهديد كرد.
سرم را چندبار به شيشه كوبيد و بعد مورد آزار قرار داد. من جيغ ميكشيدم و كمك ميخواستم اما او توجهي نميكرد. حالم خيلي بد بود و خونريزي شديدي داشتم. همان موقع فرزانه با آنها تماس گرفت و گفت براي خريد طلا رفتهاند و طلافروش از آنها كارت شناسايي خواسته است. آنها من را مجبور كردند كارت مليام را بدهم. فرزانه و وحيد براي گرفتن كارت با موتور پيش ما آمدند. البته فرزانه ماند و وحيد با همان موتور برگشت.
بعد از آن ديگر تلفنش را جواب نداد. بعد از چند ساعت من پيشنهاد دادم جلو يك بانك من را پياده كنند و من حسابم را خالي كنم و پول را به آنها بدهم در عوض آنها هم من را رها كنند. قبول كردند. وقتي وارد بانك شدم به متصدي باجه ماجرا را گفتم.
مردمي كه آنجا بودند همراه من بيرون آمدند تا متهمان را بگيريم اما متوجه شدم مهدي و همدستانش فرار كردهاند. من خودم را به كلانتري رساندم و شكايت كردم. مرا به پزشكي قانوني فرستادند و وقتي برگشتم گفتند مرد طلافروش بعد از اينكه وحيد با كارت ملي وارد مغازهاش شده پليس را خبر كرده و او بازداشت شده است.
با شناسايي متهمان و بازداشت آنها پرونده به شعبه 77 دادگاه كيفرياستان تهران فرستاده شد. روز گذشته در جلسه محاكمه، دختر جوان يكبار ديگر جزييات حادثه را شرح داد و گفت: قبل از اينكه وارد بيابان شويم و مهدي به من تجاوز كند به پمپ بنزين رفتند تا بنزين بزنند. آنجا ميخواستم فرار كنم اما مهدي چاقو را روي پهلويم گذاشت و گفت اگر حرف بزني تو را ميكشم.
در ادامه مهدي در جايگاه حاضر شد. او گفت: دختر جوان را براي سرقت اموالش سوار ماشين كرديم و انگيزه تجاوز نداشتم.
متهم ادامه داد: گفتههاي اين دختر درست است اما من به او به زور تجاوز نكردم. وقتي ميخواستم با او رابطه برقرار كنم اصلا مقاومت نكرد و چيزي نگفت. البته زماني كه داشتم شيشه ميكشيدم به من گفت اين كار را نكن.
متهم در ادامه گفت: در آن زمان شيشه كشيده بودم و اصلا يادم نميآيد چه اتفاقي افتاد اما تا جايي كه ميدانم به زور تجاوز نكردم.
مهدي در مورد اتهام آدمربايي هم گفت: بعد از اينكه بازداشت شدم 13 زن و مرد ديگر هم كه به اين شيوه از آنها سرقت كرده بوديم شكايت كردند و من به اتهام 13 فقره آدمربايي به 15 سال حبس و به اتهام سرقت هم به پنج سال حبس محكوم شدم. اگر من ميخواستم به كسي تجاوز كنم به زنان ديگر هم تجاوز ميكردم، پس قصد تجاوز نداشتم و اين دختر هم تا جايي كه يادم ميآيد هيچ مخالفتي نكرد.
بعد از پايان جلسه محاكمه هيات قضات براي صدور راي دادگاه وارد شور شدند.
اين مرد علاوه بر يك فقره تجاوز به ربودن 13 زن و مرد نيز متهم است. ، مرد 28ساله كه مهدي نام دارد متهم است يك سال پيش به اتفاق همدستانش دختري را در كنار پل يادگار امام دزديده و او را مورد آزار جنسي قرار داده است.
يك سال پيش دختري جوان وارد بانكي شد و به متصدي شعبه گفت توسط چند جوان ربوده شده است و آنها جلو بانك منتظر هستند تا او پول بگيرد و به آنها بدهد. لحظاتي بعد دختر جوان از بانك بيرون رفت تا به ماموري كه آن نزديكي بود خبر بدهد چه اتفاقي برايش افتاده است اما آن زمان آدمربايان فرار كرده بودند.
بنابراين دختر جوان به كلانتري رفت و جزييات ماجرا را توضيح داد. وقتي ماموران تحقيقات خود را آغاز كردند متوجه شدند دقايقي قبل پليس، جواني به نام امير را بازداشت كرده كه سارق عابربانك اين دختر است. امير از همدستانش جدا شده بود تا پولهاي موجود در كارت شاكي را برداشت كند.
دختر جوان در بازجوييها به ماموران گفت: ساعت هفت صبح بود كه براي رفتن به محل كارم از خانه خارج شدم. كنار اتوبان يادگار بودم كه پرايدي جلو پايم ايستاد. بهجز راننده دو مرد و يك زن در ماشين بودند. كمي كه جلوتر رفتيم مرد جوان چاقويي از پايين پايش بيرون كشيد و به من گفت حركت نكن و هرچه داري بده.
كيفم را از من گرفت و آن را گشت. از من خواست طلاهايم را هم بدهم اما من جواهري همراه نداشتم. كارت بانكم را برداشت و پولهاي نقد و يك زنجير طلا هم كه داشتم گرفت. او رمز كارت بانكم را هم پرسيد و توانست 200 هزار تومان از آن برداشت كند اما وقتي متوجه شد دوميليون و 500 هزار تومان پول در حسابم است عصباني شد و گفت بايد حسابم را خالي كنم و همه پول را به او بدهم.
شاكي ادامه داد: متوجه شدم آن مرد مهدي نام دارد و دوست ديگرش امير و راننده هم سعيد است. زني كه با آنها بود هم فرزانه نام داشت. مهدي كارت بانك را به امير و فرزانه داد تا آنها با همه پول خريد كنند و به من گفت بايد پيش ما بماني تا كارت خالي شود. وقتي آنها از ما جدا شدند مهدي همانطور كه ماشين حركت ميكرد پايپش را بيرون آورد و شيشه كشيد. او ناگهان به من حمله كرد. از او خواهش كردم اين كار را نكند.
گفتم هرچه پول بخواهي به تو ميدهم اما دست از سرم بردار و بگذار من بروم. وقتي به منطقهاي بياباني رسيديم مهدي از سعيد خواست توقف كند و بعد هم از او خواست پياده شود و كاپوت جلو و در صندوق عقب ماشين را بالا بزند. البته پايپ را به سعيد داد تا او هم مواد بكشد و بعد لباسش را درآورد. همه جاي بدنش خالكوبي بود. من فهميدم ميخواهد به من تجاوز كند. التماس كردم اين كار را نكند ولي او مرا به مرگ تهديد كرد.
سرم را چندبار به شيشه كوبيد و بعد مورد آزار قرار داد. من جيغ ميكشيدم و كمك ميخواستم اما او توجهي نميكرد. حالم خيلي بد بود و خونريزي شديدي داشتم. همان موقع فرزانه با آنها تماس گرفت و گفت براي خريد طلا رفتهاند و طلافروش از آنها كارت شناسايي خواسته است. آنها من را مجبور كردند كارت مليام را بدهم. فرزانه و وحيد براي گرفتن كارت با موتور پيش ما آمدند. البته فرزانه ماند و وحيد با همان موتور برگشت.
بعد از آن ديگر تلفنش را جواب نداد. بعد از چند ساعت من پيشنهاد دادم جلو يك بانك من را پياده كنند و من حسابم را خالي كنم و پول را به آنها بدهم در عوض آنها هم من را رها كنند. قبول كردند. وقتي وارد بانك شدم به متصدي باجه ماجرا را گفتم.
مردمي كه آنجا بودند همراه من بيرون آمدند تا متهمان را بگيريم اما متوجه شدم مهدي و همدستانش فرار كردهاند. من خودم را به كلانتري رساندم و شكايت كردم. مرا به پزشكي قانوني فرستادند و وقتي برگشتم گفتند مرد طلافروش بعد از اينكه وحيد با كارت ملي وارد مغازهاش شده پليس را خبر كرده و او بازداشت شده است.
با شناسايي متهمان و بازداشت آنها پرونده به شعبه 77 دادگاه كيفرياستان تهران فرستاده شد. روز گذشته در جلسه محاكمه، دختر جوان يكبار ديگر جزييات حادثه را شرح داد و گفت: قبل از اينكه وارد بيابان شويم و مهدي به من تجاوز كند به پمپ بنزين رفتند تا بنزين بزنند. آنجا ميخواستم فرار كنم اما مهدي چاقو را روي پهلويم گذاشت و گفت اگر حرف بزني تو را ميكشم.
در ادامه مهدي در جايگاه حاضر شد. او گفت: دختر جوان را براي سرقت اموالش سوار ماشين كرديم و انگيزه تجاوز نداشتم.
متهم ادامه داد: گفتههاي اين دختر درست است اما من به او به زور تجاوز نكردم. وقتي ميخواستم با او رابطه برقرار كنم اصلا مقاومت نكرد و چيزي نگفت. البته زماني كه داشتم شيشه ميكشيدم به من گفت اين كار را نكن.
متهم در ادامه گفت: در آن زمان شيشه كشيده بودم و اصلا يادم نميآيد چه اتفاقي افتاد اما تا جايي كه ميدانم به زور تجاوز نكردم.
مهدي در مورد اتهام آدمربايي هم گفت: بعد از اينكه بازداشت شدم 13 زن و مرد ديگر هم كه به اين شيوه از آنها سرقت كرده بوديم شكايت كردند و من به اتهام 13 فقره آدمربايي به 15 سال حبس و به اتهام سرقت هم به پنج سال حبس محكوم شدم. اگر من ميخواستم به كسي تجاوز كنم به زنان ديگر هم تجاوز ميكردم، پس قصد تجاوز نداشتم و اين دختر هم تا جايي كه يادم ميآيد هيچ مخالفتي نكرد.
بعد از پايان جلسه محاكمه هيات قضات براي صدور راي دادگاه وارد شور شدند.